حاشیه عملیات طریق القدس
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات طريق القدس »
یکی از نکات در خور توجه و قابل تأمل حضور برخی از خانوادههای شهدای عملیات ثامن الائمه(ع) در این عملیات بود. آنها با اینکه کمتر از یکماه از شهادت عزیزانشان میگذشت در عین حال، مصمم و با روحیه، برای تداوم راه شهیدانشان و تقویت روحیه رزمندگان در این عملیات حضور پیدا کرده بودند. آقای حاج امانالله. زردشت، که فرزندش بهرام زردشت در تاریخ 5/7/1360 در عملیات ثامن الائمه(ع) به شهادت رسیده بود. همچنین آقای حاج احمد جمشیدی، عموی...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات طريق القدس »
یکی از نکات در خور توجه و قابل تأمل حضور برخی از خانوادههای شهدای عملیات ثامن الائمه(ع) در این عملیات بود. آنها با اینکه کمتر از یکماه از شهادت عزیزانشان میگذشت در عین حال، مصمم و با روحیه، برای تداوم راه شهیدانشان و تقویت روحیه رزمندگان در این عملیات حضور پیدا کرده بودند. آقای حاج امانالله. زردشت، که فرزندش بهرام زردشت در تاریخ 5/7/1360 در عملیات ثامن الائمه(ع) به شهادت رسیده بود. همچنین آقای حاج احمد جمشیدی، عموی...
حال و هوای معنوی رزمندگان در عملیات ثامن الائمه
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات ثامن الائمه (ع »
آقای حسین ربیعی در این مورد میگوید: در شبهای عملیات، برادران رزمنده، حال و هوای عجیبی داشتند. منطقه عملیاتی، محل راز و نیاز شده بود، هر کس شبها در نخلستانها راز و نیاز خاص خود را داشت و علیرغم شرکت در رزم شبانه و خستگی، اعمال عبادی آنها نیز مداوم برقرار بود. وی در مورد ایثار و مقاومت رزمندگان میگوید: بعضی روزها به علت درگیری و مشکلات رزم، غذا به ما نمیرسید. ما هم از نانهای دورریز، مانده، خشک شده و...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات ثامن الائمه (ع »
آقای حسین ربیعی در این مورد میگوید: در شبهای عملیات، برادران رزمنده، حال و هوای عجیبی داشتند. منطقه عملیاتی، محل راز و نیاز شده بود، هر کس شبها در نخلستانها راز و نیاز خاص خود را داشت و علیرغم شرکت در رزم شبانه و خستگی، اعمال عبادی آنها نیز مداوم برقرار بود. وی در مورد ایثار و مقاومت رزمندگان میگوید: بعضی روزها به علت درگیری و مشکلات رزم، غذا به ما نمیرسید. ما هم از نانهای دورریز، مانده، خشک شده و...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامعلی اشرف
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
غلامعلی، از لالههای سرخ باغ شهادت بود که ۱۳۴۲/۱۰/۱۱ در روستای ریزآب نیریز شکفته شد. دوره ابتدایی را در دبستان شهید باهنر ریزآب آغاز و با موفقیت به پایان برد. سپس به دلیل کمبود امکانات از ادامه تحصیل بازماند و همراه پدر به کار کشاورزی پرداخت. با حضور در مجالس مذهبی و تهیه و توزیع اعلامیههای انقلاب در پیروزی نهضت سهیم شد. برای حفاظت از دستاوردهای انقلاب در مدرسه عشق و ایثار ثبتنام و در پایگاه مقاومت شهید...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
غلامعلی، از لالههای سرخ باغ شهادت بود که ۱۳۴۲/۱۰/۱۱ در روستای ریزآب نیریز شکفته شد. دوره ابتدایی را در دبستان شهید باهنر ریزآب آغاز و با موفقیت به پایان برد. سپس به دلیل کمبود امکانات از ادامه تحصیل بازماند و همراه پدر به کار کشاورزی پرداخت. با حضور در مجالس مذهبی و تهیه و توزیع اعلامیههای انقلاب در پیروزی نهضت سهیم شد. برای حفاظت از دستاوردهای انقلاب در مدرسه عشق و ایثار ثبتنام و در پایگاه مقاومت شهید...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید علیرضا شکاری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
در این دنیا نگنجیدند و رفتند به روی مرگ خندیدند و رفتند عطر یادت فضای خانه را پرکرده است. هنوز هم برای یادآوری خاطرات گذشته، به اتاقت میرویم و هوایی را استنشاق میکنیم که تو در آن نفس کشیدهای، قدم زدهای و در آن به نماز ایستادهای. علیرضا، چهاردهم دیماه ۱۳۴۷ در نیریز، میان خانوادهای مذهبی و باایمان با طلوعی زیبا، سرمای زمستان را به هوای لطیف بهاری بدل کرد و شادی و شادمانی را به خانه ارمغان آورد. از...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
در این دنیا نگنجیدند و رفتند به روی مرگ خندیدند و رفتند عطر یادت فضای خانه را پرکرده است. هنوز هم برای یادآوری خاطرات گذشته، به اتاقت میرویم و هوایی را استنشاق میکنیم که تو در آن نفس کشیدهای، قدم زدهای و در آن به نماز ایستادهای. علیرضا، چهاردهم دیماه ۱۳۴۷ در نیریز، میان خانوادهای مذهبی و باایمان با طلوعی زیبا، سرمای زمستان را به هوای لطیف بهاری بدل کرد و شادی و شادمانی را به خانه ارمغان آورد. از...
گفتن کلمهای که اول آن مو است ممنوع
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران سال 1362 در منطقه جفیر که تعدادی از بچهها شهید و مجروح شدند. آنها مدام در مورد بمباران و موشک و هواپیما و.... صحبت میکردند. یکی دو روز بعد در چادر نشسته بودیم. شهیدان سعید بیگی، محسن پرهوده، محمد حسین کردگاری و آقایان قاسم زالپور، عزیز درویشی، غلامعلی فرخ و علی تاجبخش همه گرم صحبت بودند. یکی از برادران دانشجو هم به دیدار جبهه آمده بود. یک مرتبه یک موش بزرگ از یک طرف چادر...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران سال 1362 در منطقه جفیر که تعدادی از بچهها شهید و مجروح شدند. آنها مدام در مورد بمباران و موشک و هواپیما و.... صحبت میکردند. یکی دو روز بعد در چادر نشسته بودیم. شهیدان سعید بیگی، محسن پرهوده، محمد حسین کردگاری و آقایان قاسم زالپور، عزیز درویشی، غلامعلی فرخ و علی تاجبخش همه گرم صحبت بودند. یکی از برادران دانشجو هم به دیدار جبهه آمده بود. یک مرتبه یک موش بزرگ از یک طرف چادر...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید مرتضی بیات
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
۱۳۴۷/۱۰/۲۲ در روستای چاهگز از توابع بخش آباده طشک نیریز، میان خانوادهای مذهبی و متدین خورشید وجود مرتضی درخشید و محیط خانواده را نورانی کرد. آداب اولیه اسلام را از پدر و مادر خود آموخت و برای تکمیل آموزههای خود راهی دبستان شهید جلالی چاهگز شد و دوره ابتدایی را با نمرات بسیار خوبی پشت سر گذاشت. سپس وارد مدرسه راهنمایی چاهگز شد و در آن مدرسه نیز کارنامه درخشانی از خود در حوزه علم و اخلاق بر...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
۱۳۴۷/۱۰/۲۲ در روستای چاهگز از توابع بخش آباده طشک نیریز، میان خانوادهای مذهبی و متدین خورشید وجود مرتضی درخشید و محیط خانواده را نورانی کرد. آداب اولیه اسلام را از پدر و مادر خود آموخت و برای تکمیل آموزههای خود راهی دبستان شهید جلالی چاهگز شد و دوره ابتدایی را با نمرات بسیار خوبی پشت سر گذاشت. سپس وارد مدرسه راهنمایی چاهگز شد و در آن مدرسه نیز کارنامه درخشانی از خود در حوزه علم و اخلاق بر...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید محمدرضا بیاتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید محمدرضا بیاتی »
قدم در وادی عشق نهاده و دل در کمند زلف سیاه یار گرفتار کرده بود. جز دیار رخ یار هوای در سرش نبود. او که ۱۳۴۷/۶/۵ در خانوادهای متدین، در روستای چاهگز از توابع بخش آباده طشک نیریز غزل زندگی را با گریههای کودکانه سروده و بشارت رویش و بقا را با خود به همراه داشت. آنگاهکه کودکی را پشت سر نهاد برای فراگیری علم و دانش وارد دبستان شهید جلالی در چاهگز شد و با نمراتی بسیار...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید محمدرضا بیاتی »
قدم در وادی عشق نهاده و دل در کمند زلف سیاه یار گرفتار کرده بود. جز دیار رخ یار هوای در سرش نبود. او که ۱۳۴۷/۶/۵ در خانوادهای متدین، در روستای چاهگز از توابع بخش آباده طشک نیریز غزل زندگی را با گریههای کودکانه سروده و بشارت رویش و بقا را با خود به همراه داشت. آنگاهکه کودکی را پشت سر نهاد برای فراگیری علم و دانش وارد دبستان شهید جلالی در چاهگز شد و با نمراتی بسیار...
زندگینامه جانباز حیدر علیزاده
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
حیدر علیزاده فرزند محمد علی، در سیزدهم مهر سال 1348 در روستای مشکان بخش پشتکوه ازتوابع شهرستان نیریز در خانوادهای با ایمان دیده به جهان گشود. ایشان دوران تحصیلات دبستان را در مدرسه شهید آیت مشکان و دوره سه ساله راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ابوریحان بیرونی مشکان و دوره چهار ساله دبیرستان را در دبیرستان شهید بهشتی شهرستان نیریز با موفقیت پشت سر گذاشت. در آزمون سراسری دانشگاه آزاد اسلامی شرکت و در رشته الهیات پذیرفته شد...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
حیدر علیزاده فرزند محمد علی، در سیزدهم مهر سال 1348 در روستای مشکان بخش پشتکوه ازتوابع شهرستان نیریز در خانوادهای با ایمان دیده به جهان گشود. ایشان دوران تحصیلات دبستان را در مدرسه شهید آیت مشکان و دوره سه ساله راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ابوریحان بیرونی مشکان و دوره چهار ساله دبیرستان را در دبیرستان شهید بهشتی شهرستان نیریز با موفقیت پشت سر گذاشت. در آزمون سراسری دانشگاه آزاد اسلامی شرکت و در رشته الهیات پذیرفته شد...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید ناصر صابر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
وقتی قلمِ قلبم را به دست گرفتم تا بهترین کلمات را در رسای عزیزترین نعمت الهی که خداوند جل و اعلی نصیبم کرده بود، کنار هم بگذارم، سنگینی خاصی بر شانهام حس کردم. باید برای پدری بنویسم که حتی خودم او را نشناختم، پس تو ای پدر! پس تو ای شهید! قلم خشکشده و قلب مردهام را یاری نما تا بتوانم لحظهها و ذرهایی از زندگی پربرکتت را برای مشتاقان شهادت و شهامت بنگارم. کوچههای باصفا و زیبای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
وقتی قلمِ قلبم را به دست گرفتم تا بهترین کلمات را در رسای عزیزترین نعمت الهی که خداوند جل و اعلی نصیبم کرده بود، کنار هم بگذارم، سنگینی خاصی بر شانهام حس کردم. باید برای پدری بنویسم که حتی خودم او را نشناختم، پس تو ای پدر! پس تو ای شهید! قلم خشکشده و قلب مردهام را یاری نما تا بتوانم لحظهها و ذرهایی از زندگی پربرکتت را برای مشتاقان شهادت و شهامت بنگارم. کوچههای باصفا و زیبای...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید عبدالحسین خلیلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
دشتهای سرسبز و باغهای پر از عطر گل یاس روستای مشکان، در فروردینماه سال ۱۳۴۴ شاهد شکفتن لالهای دیگر دریکی از خانههای باصفا و مملو از عشق و محبت الهی بودند. خانواده متدین و دامدار مشکانی به یاد و نام سالار شهیدان، کودک نورسیده به نام عبدالحسین نام نهادند و در دامن پرمهر خود او را با آداب و سنن اسلامی پرورش دادند. دستهای کوچک او را در دستان معلمهای دبستان شهید آیت (ششم بهمن) مشکان قراردادند تا...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
دشتهای سرسبز و باغهای پر از عطر گل یاس روستای مشکان، در فروردینماه سال ۱۳۴۴ شاهد شکفتن لالهای دیگر دریکی از خانههای باصفا و مملو از عشق و محبت الهی بودند. خانواده متدین و دامدار مشکانی به یاد و نام سالار شهیدان، کودک نورسیده به نام عبدالحسین نام نهادند و در دامن پرمهر خود او را با آداب و سنن اسلامی پرورش دادند. دستهای کوچک او را در دستان معلمهای دبستان شهید آیت (ششم بهمن) مشکان قراردادند تا...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27
28
29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 بعدي